مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
مهسا خانوممهسا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

اقا زاده

شاید خدایی نکرده برای شما هم اتفاق......

از وقتی بچه بودم همیشه از اطرافیان در مورد خطرناک بودن زودپز چیزهایی میشنیدم ولی در عالم بچگی زودی یادم میرفت تا دوباره بعد مدت ها بحث تو جمع خانوادگی از ترکیدن زودپز فلانی به گوشم میرسید اما بازم...  تا عید امسال اون رویاهای عالم بچگی را به چشم دیدم: عید که رفتیم خونه بابام اینا حرف از ترکیدن زودپز خونه عمو محمد بود و برای سلامتی زن عمو خدا را شکر میکردن . از قرار معلوم زن عمو زودپز را میزاره رو اجاق گاز و خودش مشغول ظرف شستن میشه که به قول خودش بعد از چند دقیقه صدایی شبیه بمب میشنوه که خودشو پرت میکنه تو هال تا ببینه چه خبره که بعد از چند دقیقه یادش میفته که زودپز رو اجاق گاز بوده و وقتی میره تو اشپزخونه با این صحنه مواج...
27 فروردين 1393

عکس هایی از مسافرت عید

تو مسیر رفت به بوشهر در ساحل بندر لنگه ساحل بندر لنگه سوار بر موتور اقاجون (پدری) پارک امازاده ابوذر در یکی از پارکهای بین شهری در مسافرت سه روزه بچه های دوستان بوشهری که ساکن زابل هستند و ما میتونیم عیدها همدیگرو تو ولایتشون ببینیم (با هزار التماس و خواهش تونستم این چند تا شیطونو کنار هم بزارم تا عکس بندازم دختر بزرگه فاطمه و علیرضا و مریم که دوقلو هستندو یه دختر کوچکتر هم داشتند به اسم نازنین زهرا ) اینم علیرضا در روز طبیعت ...
26 فروردين 1393

نوروزو دیدار یکی از دوستان نی نی وبلاگی

بلاخره بعداز 15 روز خوشگذرونی برگشتیم سر خونه و زندگیمون انشالله که سال خوبی باشه برای همه(متاسفانه با هفت سین عکسی از علیرضا ندارم اما این از همون لحظه تحویله ساله) تعطیلات نسبتا خوبی بود و تونستیم بعد از مدتها با خانواده دیداری داشته باشیم تقریبا هشتم عید بود که با 27 نفر از اعضای خانواده  رفتیم یه مسافرت سه روزه و خوش گذشت و خدا را شکر علیرضا اصلا در طول تعطیلات عید اذیت نکرد و بچه ارومی بود و ناگفته نماند که از بس بابایی هست  اصلا سراغی از من نمیگرفت حتی از خواب که بیدار میشد یه راست میرفت سراغ باباش تو این مدت خوشبحال علیرضا بود و بهش حسابی خوش گذشت و تا تونست انگشتش را در چشم کوچکترها و بزرگترها میکرد( ا ین متا...
18 فروردين 1393

گوشت ...

گفتم دیروزبابای علیرضا  یه کامیون ادم جمع کردند رفتن شتر مرغی را که از قبل خریداری کرده بودند سر ببرند یکی از شتر مرغا بودند خواص  گوشت شتر مرغ گوشت شترمرغ که در گروه گوشت های قرمز طبقه بندی می شود، از ارزش غذایی بسیار بالایی برخورداراست ، طوری که می توان گفت یکی از کم چرب ترین و سالم ترین نمونه های گوشت قرمز در دسترس است. نکته جالب توجه در مورد گوشت شترمرغ این است که کالری، کلسترول و چربی آن حتی از گوشت مرغ و بوقلمون هم پایین تر است به همین دلیل گوشت شترمرغ برای بیماران قلبی - عروقی ، افراد دچار چربی خون بالا و کسانی که دچار چاقی هستند، غذای بسیار مناسبی می باشد. همچنین اسیدهای چرب غیراشباع موجود در گوشت شتر...
26 اسفند 1392

دغدغه عید

پارسال این موقع ها اصلا فکر و ذکری نداشتیم برای رفتن  به ولایتمون چون من تو ماه هفت بود و برام سخت بود بشینم 10 ساعتو تو ماشین  اما امسال با وجود علیرضا جون داریم تا اخر هفته میریم ولایت اما با اقای شوهر هر روز کل کل داریم که کی بریم و کی بیایم و کجا بریم و کجا نریم اخه بدیش اینه که خونه پدر شوهر و پدر خودم دو سه ساعت از هم دوره و همین باعث دردسره اگه تو یه ولایتی بودند خیلی بهتر بود اما چه میشه کرد باید بیبینم عید امسال چطور میگذره انشالله که خوب بگذره و ما سر همین موضوع دعوامون نشه (علیرضا خواب تشریف داره و منم تنهام و بابایی با مهدیه هم یه کامیون ادم جمع کردند  رفتند شتر مرغی را که از قبل خریده بودند سر ببرند) بعدا...
25 اسفند 1392

علیرضا و سرسره بازی

دیروز رفتیم یه شهر نزدیک ولایتمون تا بچه ها بتونن یه کم تو پارک بازی کنن هم بابایی موهاشو اصلاح کنه   تقریبا به خاطر شغل و موقعیتش چون شهر کوچیکه نمیشه اینجا برن ارایشگاه و پارک درست درمونی هم نداره که اگه هم داشت ما نمیتونستیم بریم هر چند مدتی بچه ها را میبریم  شهر نزدیکمون که بازی کنن  داشتیم با علیرضا تاب بازی میکردم که دیدم از دست و پا زدن افتاد و ساکت نشسته که حدس زدم خوابش میاد بله بعد از اندکی خوابش برد   اینم چند تا عکس: قربونش برم که چه ذوقی میکرد وقتی سرسره میرفت         اینجا هم خیلی شیطونی میکرد گفتیم زندانیش کنیم ولی اون زرنگتر از این حرفا بود ...
22 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اقا زاده می باشد