نوزده ماهگی پسرکم
حدود یکماه پیش که پدر و مادرم اومده بودند پیشمون علیرضا عجیب به پدرم علاقه مند شد و علاقمندیش در این حد بود که از قبل درستی نمیتونست بگه آقا اما از همون روز چنان اقاآقا میکرد که دلمون را با حرف زدنش میبرد و تو فکر بودم این بچه اینقد وابسته شده بعد از رفتنشون اذیت میشه و واقعا هم شد و الان تا از خواب بیدار میشه و یا دعوا ش میکنیم تا به گریه میفته آقاش را صدا میزنه .
حرف زدنش تو این ماه خیلی بهتر شده
مامان | بابا |
بی بی | آبه |
گوجه | لالا |
اوتاد:افتاد | آقا |
آباآبابا:تاب تاب عباسی | آجی |
من | هنی:ماشین |
اَله:بله | اَدی:دالی |
نی نی | اَلو |
نونو:نان | جوجو |
بده | عمو |
انا:انار | عمه |
مَمم | نَ نَ:پرتغال-هندونه |
به به خاله |
اَاَاَاَاَممم:وقتی عذا میخواد |
اَبو:به هر چیزی که تنونه تلفظ کنه |
دودو:گل-قاشق-لباس-کلاه-دستکش و... |
ما:عمو زنجیر باف علیرضا:اَله.:.ما:زنجیر ما رو بافتی؟ علیرضا:اَله.:.پشت کوه انداختی؟ علیرضا:بعععععع ما:بابا اومده چی چی اورده؟علیرضا:مَمَم :/
ما:علیرضا بعبی چی میگـه؟علیرضا:بـع .:. ما:علیرضا هاپو چی میگه؟علیرضا:هاااا .:. ما:علیرضا جوجو چی میگه؟ علیرضا:عـووعـو(قوقولی قوقو) .:. ما:علیرضا گربه چی میگه؟ علیرضا:مموووووو
.
.
.
و بیشتر منظورشوبصورت پانتومیم انجام میده که ما متوجه میشیم مثلا دست به لباسش میزنه میگه هننننن یعنی لباس بپوشیم بریم ماشین سواری
نوزده ماهگیت مبارک پسرکم