مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
مهسا خانوممهسا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

اقا زاده

پاییز زمستونی

  هر چند اولین بار نیست جای سرد زندگی میکنیم ولی ایندفعه انگار فرق میکنه ،یکی از سرد و خشکترین شهرهای کشور هستیم و موضوع خیلی جدیه چون هنوز اول پاییزه ما داریم یخ میزنیم انواع لباس گرم از جمله کلاه دستکش و تجهیزات زمستانی تهیه کرده ایم و آماده جنگ با ننه سرما. از الان شوفاژ ها را بکار انداخته ایم. هر چند تا حدودی در خونه محدود میشویم ولی این هم خودش تجربه‌ای جدید و خاطره ای خوش خواهد شد.   ...
11 آبان 1393

وروجک

داشتم تو بلوار 22 بهمن رد میشدم چشمم افتاد به در زرد رنگی که روش نوشته بود خانه وروجک نا خداگاه کشیده شدم سمتش رفتم تو ودیدم 10 الی 12 بچه که یکی بدو بدو یکی سرسره یکی تاب یکی هم گریه میکردند و سه تا خاله مهربون که ازشون مراقبت میکرد تصمیم گرفتم علیرضا را بعضی اوقات یک ساعتی بیرمش تا سرگرم باشه هم بتونه با همسن سالای خودش بازی کنه امروز جلسه سومه که بردمش و هر جلسه یک ساعت و خدا را شکر به خوبی استقبال کرده علیرضا تا اینموقع یکسال و پنج ماه و نوزده روز سن دارد ...
4 آبان 1393

پنجشنبه و علیرضا و لاله زار

دو ماهی  که اومدیم  تو شهر جدید هر پنجشنبه و جمعه رفتیم تفریح فقط هفته ای که مهمان داشتیم تو خونه بودیم .هفته گذشته  هم رفتیم لاله زار یکی از بخش های قشنگ کرمان  که به شهر گل و گلاب معروفه علیرضا در حالی یکسال و پنج ماه و سیزده روز سن داره که سیزده تا دندون داره و در صحبت کردن همچنان تنبله یا شایدم توقع ما از یه بچه هجده ماهه زیاده وفقط کلمه هایی مثل بابا مامان ابه نونو  هنیی(ماشین)ابوهههه که هر چی را بلد نباشه این کلمه را بکار میبره       ...
26 مهر 1393

مامان عکاس

 از وقتی علیرضا  دنیا اومد خیلی دلم میخواست ببرمش آتلیه و عکس ازش بندازم ولی اون نفر اصلی ( علیرضا را نمیگما )باهام همکاری نمیکرد و تا حالا هم نظرش برنگشته  با خودم گفتم حالا که یه گوشی خوب دارم که عکس خوب میندازه پس خودم میشم عکاس و هر موقع عکس جالبی گرفتم میبرمش عکاسی و رو شاسی میزنمش که بلاخره از نظر خودم و اهل خونه این عکس قشنگی شد و دیروز دادم عکاسی و این شد اولین عکس شاسی زده واز  همینجا به اون بنده خدا میگم این اولین و آخرین عکس شاسی زده نیست ...
16 مهر 1393

علیرضا در شهر بازی

دیشب برای شام پیتزا درستیدم و رفتیم شهر بازی کرمان تا هم از هوای خوبی که بود استفاده کنیم هم بچه ها بازی کنند و علیرضا که عاشق پیتزاست وبعد شام من علیرضا را بردم استخر توپ و مهدیه با بابایی هم رفتند سینما پنج بعدی ...
4 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اقا زاده می باشد