حاجی علیرضا
سال 1390 بود که برای حج عمره نامنویسی میکردند و اقای همسر را بلاخره با هر ترفندی بود راضی کردیم بره و نامنویسی کنه
بعد از مدتی که قرعه کشی شد ما از اولویت های اول بودیم و خوشحال از این خوش شانسی
موقع ثبت نام اعلام کرده بودند از سال 93 اعزام شروع میشه اما دوهفته پیش بود از طریق زیر نویس تلویزیون مطلع شدیدم دارند تا اولویت 330 را ثبت نام میکنند برای اعزامو ما هم زیر اولویت 330 بودیم
اما ما بنا به دلایلی نرفتیم برای ثبت نام امروز زنگ زدم سازمان حج زیارت گفتند از اول بهمن ماه دوباره ثبت نام جدید شروع میشه که اعزامش از نیمه دوم فروردین ماه سال اینده ست
که انشالله اگه عمری باقی باشه و لیاقتشو داشته باشه دوست داریم بهمن نام ثبت نام کنیم
اما پنجشنبه ای رفتیم خونه یکی از دوستان که دیدم پسرشون کلاهی را که عمه اش از مکه براش اورده بود اوردند گذاشتند سر علیرضا و از بس به پسرم میومد حیفم اومد ازش عکس نگیرم
=
الهی بگردم بچه م اینقد این دو روز خندید و ذوق کرد که نگو از بس بچه ها باهاش بازی کردند و دوستش داشتند
اخه بچه م از وقتی دنیا اومده درست درمون بچه ای کسی پیشش نبوده و فکر کنم فکر کرده تو دنیا فقط خانواده چهار نفره خودشه تا بچه ای میبینه خیلی خوشحاله و ذوق میکنه