رزمنده کوچولوی من
چند روزیست باید دنبالش بگردم یا تو اشپزخونه پیداش کنم یا تو اتاق خواب مهدیه بعضی اوقات هم تو اتاق خودمون
دیگه دستمون براش رو شده تا من یا باباش یا مهدیه را پیدا نمیکنه میدونه با کامپیوتریم و فوری مث رزمنده ها (وقتی سینه خیز میره من به یاد رزمنده ها میافتم و میگم رزمنده اومد) میاد و پیدامون میکنه
وقتی هم رسید به مقصد خوشحال از پیدا کردنمون
بعد از چند دقیقه ای هم که خسته شد خودش اهنگ رفتن میزنه و راه اومده را برمیگرده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی