چهل روزگی علیرضا
دیروز علیرضام چهل روزش تموم شد
تو این چهل روز تمام اون خستگی های دوران بارداری را فراموش کردم از بس با داشتن این پسره بهم خوش میگذره
ماشا الله هر کی میبینش میگه خیلی تغییر کرده ولی هنوز برامون نمیخنده که همگی دلمون براش غش بره
یادم رفته که دخترم چند روزگی میخندید ولی روزی 100بار براش اغو( نمیدونم معادل فارسیش چیه) میکنیم شاید بخنده ولی انگار هنوز زوده
خوابش قبلا بهتر بود ولی این روزا خوابش کمتر شده . امروز اومدم کردمش تو قنداق فرنگی میگم شاید دست و پاش کمتر نکون بخوره و دیرتر بیدار شه
راستی تو چهل روزگیش تو انتخابات شرکت کرد و رای مامانش را انداخت به صندوق
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی