مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 2 روز سن داره
مهسا خانوممهسا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

اقا زاده

بدون عنوان

1392/5/13 15:50
نویسنده : مامان خدیجه
295 بازدید
اشتراک گذاری

دبروز صبح که اقای همسر برای نماز صدامون زد من اخرین نفر بود که بیدار شدم و هنوز چشمام  را درستی باز نکرده بودم بلند شدم نشستم تا خواب از چشمام بپره که دیدم  یه چیزی داره پایین تشک علیرضا تکون میخوره یهو ترسیدم گفتم چی رفته زیر ملافش

 وقتی ملافه را بلند کردم دیدم خود علیرضاست نگو اینقد تکون خورده که از تشکش لیز خورده و اومده پایین و ملافه را دور خودش پیچونده بود

خیلی ترسیدم گفتم خدا کمک کرده خفه نشده بود اخه چند دورتعجب دور ملافه پیچیده بود

خب  دیشب گفتم بالشت بزارم بالا و پایین سرش تا اگه تکون هم بخوره نتونه بره پایین ولی  وقتی بیدار شده بود دیدم دوباره نصف بدنش از یه طرف تشک رفته بیرون

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اقا زاده می باشد