بی بهونه دوستت دارم
تصمیم گرفتم علیرضا را ببرم تو حیاط یه چند تا عکس ازش بندازم ولی مگه با شیطونیایی که میکرد میشد عکسی انداخت تا اینکه بلاخره با هزار بدبختی اینا شد نتیجه عکاسی بنده
داشتم سیر پاک میکرد که فریزش کنم تا برای کاری رفتم تو اتاق و برگشتم با این صحنه مواجه شدم
عاشقتمممممممممممممممممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی