مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 21 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره
مهسا خانوممهسا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

اقا زاده

بلاخره هفته اخر( سی و هشت)

1392/2/7 9:23
نویسنده : مامان خدیجه
521 بازدید
اشتراک گذاری

چطور میتونم باور کنم که بلاخره به امید خدا دارم هفته اخر را سپری میکنم 

وقتی اخرای شهریور بود و به زیارت ضامن اهو رفته بودیم  و همش تو فکر بودم که اگه پرید بشم و نتونم زیارت کنم  خودمو سپردم به  امام رضا و گفتم اگه نتونم زیارت کنم حتما لایقش نبودم

 که در کمال ناباوری بعد از تست دو خط قرمز نشان از باردار یم میداد باز هم به امام هشتم متوسل شدم و گفتم هر چه خدا صلاح بدونه همون را برام رقم میزنه

شاید باورش برام  سخت بود که  که اون ماه بدون هیچ دردسری باردار شدم  هم خودم هم اقای همسر خیلی امیدوار نبودیم همش  بهم میگفت خیلی خودتو بهش وابسته نکن بزار یه سه چهار ماهی بگذره و وجودشو تو دلت احساس کنی یعنی به قولی بچه جون بگیره و تکون بخوره بعدا باور کن بارداری

ولی من  نی نی را سپرده بودم به خدا و بعدش به ضامن اهو

تا اینکه نه ماه به خوبی و خوشی به سلامتی گذشت تا الان که هفته اخر را دارم سپری میکنم

دلم برای این نه ماه تنگ میشه برای تکون خوردنت برای سکسکه هات برای یه لحظه ای که اگه ساکت مینشستم تا تو تکون بخوری و بفهم هنوز زنده ای

 وای که چقدر حساس بودم اگه یه لحظه تکون نمیخورد میگفتم نکنه شب حواسم نبود رو شکم خوابیدم و دور از  جون نی نی خفه شده و بعد از اینکه صداش میزدم و باهاش درد دل میکردم و اونم یه لگد محکم میزد بهم انگار دنیا را بهم داده بودند

 عزیزم با این تکون های محکمی که میخوری میدونم جات خیلی تنگه این یه هفته باقیمانده را هم تحمل کن

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اقا زاده می باشد