بدون عنوان
سلام کوچولو های من الان هفت ماهه با همیم .گرچه به قول بعضیا مث یه چشم بر هم زدن گذشت ولی برای من خیلی زجر آور بود اوایل ویار وحشتناک الان هم بدخوابی و کمر درد. منتظرم این دوماه هم به خیر بگذره و تو را بغل بگیرم .از دست داداشی هم یه وقتایی کتک میخوری میاد با دستش میزنه رو شکمم و میگه نی نی بدو علیرضا هم حسابی زبونش باز شده و هر چه بگیم تکرار میکنه از خوب بد همشو زود یاد میگیره .. چند وقت قبل بهش گفتم زهر مار اونم در جوابم گفت کوفت درد .من که از بس چلوندمش صداش رفت هوا و بهش گفتم اینا را از کجا یاد گرفتی گفت آجی جون . . ده روز آخر شهریور یه سر رفتیم بوشهر و برگشتنی هم یه دو ...
نویسنده :
مامان خدیجه
7:56