مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 21 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره
مهسا خانوممهسا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

اقا زاده

باغ شاهزاده ماهان(کرمان)

فکر کنم یه هفته میشد که به شهر جدید اومده بودیم گفتیم یه نهار درست کنیم و بریم باغ شاهزاده و خستگی ناشی از اسباب کشی را در کنیم     پشت باغ نشستیم برای صرف  نهار که علیرضا خان بند نمیشد و همش میخواست بره تو اب   و نمایی از محوطه باغ دیگه مستقل شده و نمیزاره ما دستشو بگیریم و میخواد تنهایی راه بره و خسته از راه رفتن مستقلش   و بی اختیار هر ابی رامیبینه بطرفش کشیده میشه اقازاده با ابجیش  امروز علیرضا یکسان و چهار ماه سن دارد شانزده ماهگیت مبارکه ...
15 شهريور 1393

بدون عنوان

اینم شده کار کاسبی ما تا هر سه چهار سال از این شهر به اون شهر بریم به خاطر شغل اقای همسر تو این هشت سال در استان کرمان این باره سومه جا بجا شدیم دیگه برامون عادت شده و یه جورایی میشه گفت خوشمون میاد ازاین جابجایی ها این بار پست و سمت اقا خدا را شکر ارتقا پیدا کرده و راضیه و شهرش هم از شهرهای قبلیه بهتره گرچه از جاهای قبلی هم راضی بود خوبی این جابجایی ها اینه  که تونستیم دوستای خوبی پیدا کنیم و شاید تا حدودی غربت  و دوری از خانواده را حس نکردیم دو شهر قبلی اب وهوایی گرم داشت اما این شهر جدید یکی از شهرهای سردسیره  استانه .از نیمه مرداد که ما اومدیم که شدت گرما بود هوا خنک بود ودیگه الان ب...
8 شهريور 1393

اغاز زندگی جدید در شهری جدید

 سلام بلاخره بعد ازشانزده هفده روز بعداز اسباب کشی به یه شهر جدید برگشتم به وب پسرک اینجا هم تو شهر قبلی که ازشانس بدمون تو این دو سه روز آخری که داشتیم جمع و جور میکردیم خیلی نق زد که بعدش فهمیدیم که نهمین مروارید طلایی اون در اومده که اینقدر نق میزنه اینم اقازاده در منزل جدید که جای بزرگی رو گیر آورده و برا خودش اینور اونور میره در حال تماشا تلویزون     ...
4 شهريور 1393

15 ماهگیت مبارک

پسرکم امروز پانزده ماهه شد و تو این شهر برای بار اخر نوبت چکاب داشت بردمش بهداشت  و پرونده اش را هم گرفتم اخه بابایی به یه شهر جدید منتقل شده و انشالله تا اخر هفته اسباب کشی میکنیم به شهر جدیدمون  
15 مرداد 1393

تعطیلات عید فطر

اوایل ماه مبارک بود که برای تعطیلات عید فطر از طرف یکی از دوستان دعوت شدیم به پارک ملی خبر(استان کرمان) واز از قبل مهمانسرا گرفته بودند اینم درخت میوه هاش برای نهار عید هم گوسفند سر بریدند شب هم رفتیم بیرون.....     فرداش هم رفتیم گردش کنار رودخونه ای که خیلی اب خنک و گوارایی داشت به علیرضا حسابی خوش کذشت و تا دلش بخواد اب بازی کرد   ...
13 مرداد 1393

علیرضا در راهپیمایی روز قدس

با اینکه هوا گرم بود اما در لحظه  اخر تصمیم گرفتیم بریم راهپیمایی اینجا هر کاری میکردیم  علیرضاپرچم تو دستش نمیگرفت و ازش میترسید ابجی بزور پرچم داد دستش تا بتونم ازش یه عکس بندازم ...
4 مرداد 1393

همسایه ها

اینان دو دوست همسایه، همدل وهمزبانند که دست تقدیر آنان را یکی از شمال ویکی ازجنوب به هم رسانیده است     ...
1 مرداد 1393

علیرضاخانوم خوشگل

هرکی ببینه خیال میکنه علیرضا را برای زیبایی سبزه و چشمهایش سرمه کشیده اند درحالیکه اینطور نیست واین خود بخود اینگونه عکاسی شده است فقط چادر بندری بر او پوشانده اند.   ...
27 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اقا زاده می باشد